پاپ بندیکت شانزدهم در سخنرانی خود در دانشگاه رژنسبرگ آلمان این بار جنگ مقدس خود را با یورش سبعانه و نابخردانه به اسلام آغاز کرد. شگفت از کسی است که در تمام دوران حاکمیت و حکومت امپراتوری مقدسی که به نام خدا داشته اند جز جنگ و خونریزی عملی نداشتهاند. اگر نگاهی کوتاه تنها به اقداماتی که رهبران کلسیای کاتولیک جهان نسبت به دانشمندان به نام جهان که اتفاقا مسیحی بودن میکرد به سادگی میتوانست داوری درستی از واقعیت مسیحیت دروغین به دست دهد. مسیحیتی که دو چهره مختلف از خود به نمایش میگذارد. چهرهای عقلی و صلح طلب(چهره آشکار) و چهرهای خشن و جنایت کار(چهره نهان). شگفت این که خود در اندلس و اسپانیا به نام خدا به چه جنایات شرمآوری دست نزدهاند. مگر این مسلمانان بودند که یهودیان را کشتند؟ در طول تاریخ اسلامی حتی در مهمترین جنگهای اسلام با یهود، کشتهگان یهودی از هزار نیز تجاوز نکرد، ولی مسیحیان تنها به قول خودشان در واقعه هولوکاست شش میلیون یهودی را به نام خدا و مسیح در کورههای آدمسوزی سوزاندند. البته ما در واقعیت این شک داریم و دست کم در شمارگان آن تشکیک و تردید روا میداریم، ولی با این همه اگر مسیحیان به نام مسیح تنها در عرض چهار سال جنگ جهانی دوم این همه جنایت در حق یهود کردند و به نام خدا و جنگ مقدس دست به خون بی گناهان آلودند، آیا چنین اشخاصی حق دارند در مقام داوری درباره دین اسلام بنشینند؟ در سالهایی که مسیحیان وارد اندلس شدند بسیاری از یهودیان که در آن سرزمین زندگی میکردند تنها به جرم یهودی بودن به دستور اسقفان و کاردینالهای و کشیشان یا کشته شدند و یا به جهت سختگیریهای بیشمار ناچار به ترک وطن و میهن شدند. افزایش چشمگیر یهودیان در مراکش و شمال آفریقا که منطقهای اسلامی بود در زمان حضور و حاکمیت دولت وابسته به کلسیای کاتولیک اسپانیا تنها بیانگر گوشهای از عقلانیت و مدارا و صلحطلبی این پاپهای مسیح نما است. پاپ از مسیحیت و مسیح جز خشونت چه چیزی به ارث برده است ؟
شگفت کسی از "لا اکراه فی الدین" اسلام خرده میگیرد و آن را به دوره پیش از قدرت گرفتن اسلام و محمد(ص) نسبت میدهد ( جالب این که این آیات در سوره بقره که از سورههای مدنی است و در اوج اقتدار دولت مدنی پیامبرخدا(ص) نازل شده است و ارتباطی به سورههای مکی ندارد مگر آن که پاپ خیال کرده باشد که قرآن به حسب نزول گرد آمده است. به این معنا که سورههای نخستین آن مکی و آخرین آن مدنی است) که خود در اوج قدرت آن همه جنایات در حق اروپاییان به ویژه در مناطق شمال اروپا انجام داده و با شمشیر دولت مقدس روم شرقی و روم غربی به گسترش مسیحیت اقدام کردهاند و حتی به یهودیان آزادی دینی ندادهاند. شگفت آن که میسیونرهای مذهبی ایشان این کشتار را در مناطق دیگر جهان در آسیا و آفریقا و آمریکا در سدههای معاصر در عصر استعماری نیز ادامه دادند.
کسانی از جنگ مقدس ایراد میگیرند که خود در دوران وسطی هشت جنگ بزرگ صلیبی را بر نیمی از جهان تحمیل کردند.
در کلام پاپ سخنان نابخردانه دیگری نیز وجود دارد. از آن جمله این که وی به عقلانیت مسیحی توجه میدهد و این در حالی است که تثلیث و اقنوم ثلاثه ایشان به هیچ منطق و خرد عقلانی جمع نمیآید و همان لوگوس آن را مردود میشمارد به گونهای که حتی کلامیهای مسیحی ناچار در تبیین دین خردستیز میسحیت کنونی تنها به ایمان و تجربه دینی تمسک میجویند.
قرآن بر خلاف همه ادیان به ویژه مسیحیت تحریف شده کنونی هماره بر عقل تاکید میورزد و شمار آیات خردگرای آن چنان زیاد است که میتوان گفت که دین اسلام پیش از آن که دین تعبد و ایمانی باشد، عقلانی است. مگر نه این است که در تعارض عقل و نقل این عقل است که حاکم میشود؟ مگر نه این است که "کلما حکم به العقل حکم به الشرع"؛ هر چه را عقل حکم کند شرع بدان حکم میکند. مگر نه این است که اثبات عقاید و اصول دین به عقل و اجتهاد عقلی است و تعبد کفایت نمیکند؟ مگر نه این است که حتی در فروعات که به طبع باید جای نقل باشد حکومت عقل در آن جا نیز گسترده شده است و یکی از منابع بلکه سرور منابع است و برخی نه تنها آن را از منابع چهارگانه در کنار قرآن و سنت نهادهاند، بلکه از این نیز فراتر رفته و گفتهاند که عقل اصولا به عنوان پیش فرض و حاکم در فهم کتاب و سنت است. مگر بی عقل میتوان از قرآن استنباط کرد و یا از سنت حکمی را دریافت کرد؟ این عقل است که ما را از تعارض آگاه میسازد و راه را برای اطلاق و تقیید و عموم و خصوص میگشاید.
به نظر میرسد کسی به عقلانیت و صلح طلبی و نقش مثبت جهاد و جنگ مقدس خرده میگیرد که نه از اسلام عقلانی اطلاعی دارد و نه درک درستی از مفاهیم قرآنی و نه فهم صحیحی از حق. به نظر میرسد پاپ دست کم پیش از رجوع و خردهگیری به ادیان دیگر، نگاهی هر چند گذرا به تاریخ جنابات جنگی مسیحیت به ویژه پاپهای پیشین و دادگاههای تفتیش عقاید و نیز مباحث غیر عقلانی و حتی عقلایی مسیحیت کنونی تحریف شده بیاندازد و آن گاه داوری کند.